ظهور ولایت تکوینی در عالم تشریع: تبیین عرفانی جایگاه انسان کامل و حکمرانی معنوی در اندیشه امام خمینی

سید علیرضا تقوی، پژوهشگر مطالعات حکمرانی

در یادداشت‌ قبل به ضرورت حاکمیت «قوه عاقله» یا رهبری الهی برای جامعه بر اساس اصل تطابق انسان و عالم اشاره گردید. اکنون، باید به ریشه‌های هستی‌شناختی و عرفانی ولایت در منظومه فکری امام خمینی پرداخت و به این پرسش پاسخ داد که حکمرانی معنوی، چگونه می‌تواند پیوند خود را با مجموعه هستی برقرار سازد؟ در اندیشه عرفانی امام، پاسخ این پرسش در پیوند ناگسستنی میان «ولایت تکوینی» انسان کامل و «ولایت تشریعی» او نهفته است؛ پیوندی که نشان می‌دهد حکمرانی دینی، امتداد نظم و عدالتی است که در چهارچوب ولایت بر کل هستی حاکم است.

عالم هستی؛ صحنه تجلی و تخاصم اسماء الهی

در نگاه عرفانی امام خمینی، عالم هستی صحنه تجلی «اسماء و صفات الهی» است. [1] هر موجودی در عالم، مظهری از یک یا چند اسم الهی به شمار می‌رود و کثرات عالم، ظهورات آن اسماء هستند[2] . اسماء الهی، اقتضائات مختلف و گاه متضادی دارند؛ رحمت در برابر قهر، یا هدایت در برابر اضلال قرار می‌گیرد [3]. تضادهای مفهومی، در ظرف تحقق، موجب تزاحم و برخورد اقتضائات اسماء در صحنه هستی می‌گردد که عرفا از آن به «تخاصم اسماء» تعبیر می‌کنند [4]. امام خمینی نیز با اشاره به تقابل اسماء معتقد است، در ساحت حضرات اسمائی، هر یک از اسمای الهی به اقتضای کمال ذاتی خود، خواهان بروز و تجلی مطلق است؛ به گونه‌ای که در مقام ظهور، اقتضاء سایر اسما را در حجاب می‌برد . [5] در اندیشه عرفانی نزاع ذاتی و ساختاری میان اسماء، مبدأیی برای حکمت الهی و ظهور کثرات منسجم است .

انسان کامل؛ مظهر اسم جامع و مجری عدالت تکوینی

در چنین نظام هستیِ سرشار از تزاحم، نیاز به یک «میزان» و «حَکَمِ عدل» است تا تعادل را برقرار کند.در اندشه عرفانی نقش مذکور بر عهده «انسان کامل» گذاشته شده است[6] . انسان کامل به عنوان مظهر اسم جامع «الله» که همه اسماء را در خود به نحو متعادل دارد، بر سایر اسماء و مظاهر آن‌ها «ولایت» تکوینی دارد . او خلیفه الهی است که حکم اسم «الله» را از طریق دو اسم «حَکَم» و «عَدل» در سراسر مراتب وجود جاری ساخته و عدالت و توازن اسمایی را برقرار می‌کند[7]  . به تصریح امام خمینی، شأن پیامبر و اولیاء الهی، پاسداری از مرزهای الهی و حفظ تعادل در هر نشئه‌ای از نشآت وجود است.

«فقد ظهر لك أنّ شأن النبيّ (ص) في كلّ نشأة من النشآت… حفظ الحدود الإلهية والمنع عن الخروج عن حدّ الاعتدال»[8]

ولایت تشریعی؛ ظهور ولایت تکوینی و عدالت اسمایی در عالم مُلک

رسالت پیامبر و اولیاء در عرفان امام خمینی، استمرار همان سنت الهی در رفع تزاحم اسمایی و تحقق توازن در عالم طبیعت است . از منظر ایشان، سیطره و حکمیت انسان کامل، نه صرفاً در ساحت تکوینی، بلکه در ساحت تشریعی نیز جریانی واحد دارد. درک پیوند میان ولایت تکوینی و ولایت تشریعی، در گرو فهم نسبت میان اسم «الله» و شریعت نبوی است. همان‌ گونه که اسم «الله» حاکم و داور میان اسماء الهی است و توازن را در هستی پدید می‌آورد، شریعتِ مظهر آن، یعنی شریعت خاتم، نیز حاکم و مُبرِز تمامی شرایع پیشین تلقی می‌شود. سایر شرایع، مظاهری از شریعت نبوی‌اند و شریعت او، کمال تمام دیگر شریعت‌ها محسوب می‌گردد. پیوند مذکور، از آن‌روست که ولایت تشریعی، ظهوری دیگر از همان ولایت تکوینی است که در مرتبه عالم طبیعت برای انسان کامل تجلی یافته است .

در اندیشه امام خمینی، انسان کامل نه‌تنها مظهر تام اسم جامع «الله» در مرتبه تکوین است، بلکه حامل و مجری حکم اسم «الله» در مرتبه تشریع نیز هست. او همان کسی است که بر اساس اسم الله، در مقام داوری میان مظاهر، تعادل و عدالت را در عالم طبیعت و جامعه انسانی برقرار می‌سازد. از این‌رو، ولایت تشریعی او ـ که در قالب شریعت تجلی می‌یابد ـ استمرار همان عدالت اسمایی در ساحت بشر و جامعه است. امام خمینی، با تحلیل نسبت شریعت نبوی با سایر شرایع، حقیقت مذکور را چنین تبیین می‌کند:

«ففي الأسماء الإِلهية اسم اللّه اكمل و في المظاهر الإِنسان الكامل اكمل ، و في الشرائع شريعته اكمل، و كمال شريعته بالولاية. و نسبة شريعته الى سائر الشرائع كنسبته الى صاحب الشرائع، و كنسبة الاسم الجامع الى سائر الأسماء؛ فشريعته واقعة تحت دولة اسم اللّه الذي كان حكمه ابدياً و ازلياً . فإن سائر الشرائع ايضاً مظاهر شريعته، و شريعته كمال سائر الشرائع»[9]

در پرتو بیان مذکور، روشن می‌شود همان‌گونه که در مراتب اسمائی، کمال و حاکمیت از آنِ اسم جامع است، در ساحت تشریعی نیز حاکمیت به شریعت محمدی تعلق دارد. شریعت مذکور، جامع شرایع و مظهر کمال آن‌هاست، چنان‌که شخص نبی، جامع مظاهر نبوت و ولایت است. ولایت تشریعی، در معنای مذکور، امتداد ولایت تکوینی در عرصه جامعه انسانی است؛ به طوری که اگر ولایت تکوینی، عدالت را در سایر مراتب هستی برقرار می‌کند، ولایت تشریعی، همان عدالت را در مناسبات اجتماعی و تاریخی محقق می‌سازد .

بدین‌سان، حکمرانی دینی در افق عرفانی امام خمینی، نه‌تنها می‌تواند نظم‌بخش امور جامعه باشد، بلکه تجلی‌ عدالت اسمایی در عرصه تمدنی بشر است. تحقق شریعت جامع، به عنوان ظهور اسم الله در عرصه تشریع، همان ظهوری است که در مرتبه تکوین، توازن را میان اسماء رقم می‌زند .

حکمرانی معنوی؛ شأن باطنی و اسمائی

بنا بر آنچه ذکر شد، در افق عرفانی امام خمینی، چونان‌که اسم جامع «الله» در ساحت تکوین، حاکم بر اسماء متزاحم و ضامن برقراری عدالت اسمایی است، در ساحت تشریع نیز وظیفه مذکور بر عهده شریعت محمدی و ولیّ کامل الهی قرار می‌گیرد تا در متن مناسبات بشری، توازن را میان اقتضائات گوناگون اجتماعی، سیاسی و اقتصادی برقرار سازد . در معنای مذکور، حکمرانی دینی نه صرفاً ابزاری برای اداره بیرونی جامعه، بلکه شأنی باطنی و اسمائی است که مأموریت آن، اِعمال عدالت در امتداد اسم «الله» و به ظهور رساندن حکمت الهی در سطح روابط انسانی است. از این رو، حاکم اسلامی در نگاه امام، مظهر داوری و حکمیت خداوند در میان مظاهر متکثر اراده‌های انسانی است .

همان‌ طور که در نظام هستی، تزاحم و تقابل اسماء نشانه نقص نیست و منشأ حکمت الهی به شمار می‌رود، در جامعه انسانی نیز، تنوع نیروها و خواست‌ها، ظرفیت‌هایی هستند که در پرتو ولایت، نظم می‌یابند و در نظامی منسجم به سوی غایتی الهی هدایت می‌شوند . حکمرانی دینی بر محور انسان کاملی سامان می‌یابد که چون مظهر اسم جامع الله است، می‌تواند اراده‌های متعارض را در جامعه به تعادل برساند. نتیجه چنین حکمرانی‌ای، بروز عدالت اسمایی در قالب تمدنی است که تجلی حضور الهی در تاریخ بشر باشد . نهایتاً، حاکم اسلامی، تنها زمانی مشروعیت دارد که در امتداد ولایت تشریعی و تکوینی انسان کامل باشد؛ چرا که تنها چنین ولایتی است که بر مبنای اسم الله، صلاحیت تنظیم نظام اجتماعی را داراست . ساختار حکمرانی مطلوب، باید بر پایه‌ ولایت شرعی و عرفانی انسان کامل شکل گیرد؛ ولایتی که در آن، شریعت جامع، به عنوان مظهر اسم الله، توانایی اداره‌ جامعه‌ای کثیر و متنوع را بر اساس عدالت الهی دارد .



[1] مصباح الهدایه الی الخلافه و الولایه، ص45

[2] آداب الصلاة، ص244

[3] ر.ک: اوج معرفت، ص224 و 225

[4] ر.ک: فلسفه صدرا، ج2، ص331 و 332

[5] مصباح الهدایه الی الخلافه و الولایه، ص40

[6] ر.ک: فلسفه صدرا، ج2، ص331 و 332

[7] مصباح الهدایه الی الخلافه و الولایه، ص40

[8] مصباح الهدایه الی الخلافه و الولایه، ص41

[9] شرح دعای سحر، ص67 و 68