یادداشت اول: بحران در کالبد حکمرانی مدرن و پرسش از امکان ساختاری شدن معنویت

سید علیرضا تقوی، پژوهشگر مطالعات حکمرانی، پژوهشکده مطالعات تمدنی شهید صدر

انقلاب اسلامی ایران، در ماهیت خود، یک «گسست معرفتی» از پارادایم‌های مادی و سکولار بود. تحولی که فراتر از یک توصیف سیاسی به دگرگونی بنیادین در فلسفه وجودی «حکومت» اشاره دارد. در الگوهای رایج حکمرانی که عمدتاً برآمده از تفکر مدرن غربی هستند، حکومت ابزاری برای مدیریت امور دنیوی، تأمین امنیت و به حداکثر رساندن کارآمدی مادی است. اما در پارادایمی که انقلاب اسلامی در پی تحقق آن بود، «حکومت» علاوه بر تمام این وظایف، به عنوان «بستری» برای تحقق کمال معنوی انسان بازتعریف می‌شود. غایت آن نه صرفاً رفاه، بلکه زمینه‌سازی برای «استکمال انسان» در بستر «حیات طیبه» است. بر این مبنا، انتظار می‌رفت «معنویت» از ساحتی فردی و حاشیه‌ای، به یک «اصل ساختارساز» در تاروپود نظام حکمرانی اسلامی ارتقا یابد؛ یعنی به منطق درونی و روح حاکم بر تمام ساختارها و فرآیندها در نظام اسلامی تبدیل شود. تفاوت ماهوی و غایی حکمرانی اسلامی و الگوهای رایج، دو پرسش اساسی را در برابر هر اندیشمند، قرار می‌دهد:

نخست، آیا اساساً «معنویت» در جهانی که ساختارهای خود را بر مبنای «محاسبه»، «آمار» و «عقلانیت ابزاری» بنا می‌کند تا بهره‌وری را به حداکثر برساند، قابلیت ساختاری شدن دارد؟ دوم، آیا الگوهای حکمرانی مدرن که عامدانه ابعاد غیرمادی انسان را به حاشیه رانده‌اند، در تحقق همان اهداف مادی و سکولار خود موفق بوده‌اند؟

این پرسش‌ها زاییده یک تعارض ساختاری عمیقند، تعارضی که برآمده از شکاف میان «روح» معنا‌جوی انسان و «کالبد» بوروکراتیک و عمدتاً سکولار نظام‌های حکمرانی رایج در جهان است. این ساختارها که برای تحقق اهداف مادی در بستری دیگر طراحی شده‌اند، در عمل ارزش‌های معنوی را به حاشیه می‌رانند. پیامدهای این گسست، خود را در بحران کارآمدی بر اساس شاخص‌های ملموس در نظام‌های مختلف نشان می‌دهد. به عنوان نمونه، در نظام اداری ایران که تا حد زیادی از الگوهای بوروکراتیک غربی اقتباس شده، گزارش سازمان ملی بهره‌وری (شهریور 1402)، رشد تقریباً صفر بهره‌وری نیروی کار را تأیید می‌کند. همزمان، بحران «انگیزش» در مقیاسی جهانی‌تر قابل مشاهده است؛ چنانکه گزارش مؤسسه گالوپ[1] نشان می‌دهد 23 درصد کارکنان در جهان به کار خود متعهدند و این آمار در ایران تنها 11 درصد است.

ریشه این وضعیت، در بی عملی تصمیم‌سازان نبوده است، بلکه به اتخاذ «روش‌های معیوب» در سیاست‌گذاری باز می‌گردد. نظام‌های تصمیم‌گیری، به جای بازطراحی «ساختار منطقی» حکمرانی، کوشیده‌اند تا با راهکارهای سطحی مانند «کنترل افراد ورودی»از طریق سازوکارهای گزینش یا «افزودن پوسته‌های مناسکی»، معنویت را به کالبدهای سکولار تزریق کنند. این روش که از مواجهه با ساختار اصلی طفره می‌رفت، در نهایت به ترویج سیستماتیک «فرمالیسم معنوی» و «ریاکاری سازمانی» انجامید.

این سلسله یادداشت‌ها، با اذعان به بحران یادشده، در پی پاسخ به همان پرسش‌های محوری است. برای یافتن راه برون‌رفت، ابتدا باید به نقد مبانی حکمرانی سکولار پرداخت تا «ضرورت» یک الگوی جایگزین آشکار شود. سپس، با بازگشت به مبانی نظری اندیشه اسلامی، «امکان‌سنجی» تحقق یک حکمرانی معنوی بررسی می‌گردد. در ادامه این مسئله تبیین می‌گردد که چگونه «نظام ولایت» در قامت کالبد عینی و ساختار تحقق حکمرانی معنوی عمل می‌کند و در نهایت شئون و الزامات این نظام ولایی برای تحقق جامعه‌ای که در آن معنویت روح حاکم بر کالبد سیاست و اجتماع است، تبیین خواهد شد، اینهمه با کاوش در آراء امام خمینی، علامه طباطبایی، شهید مطهری و آیت‌الله خامنه‌ای به عنوان اندیشمندان انقلاب اسلامی رقم خواهد خورد.

 



[1] گزارش موسسه گالوپ «وضعیت کار در جهان ۲۰۲۵» (تحلیل داده‌های ۲۰۲۴)